به بهانه بازدید ازنمایشگاه خلیل سمائی در حجم سبز


درنمایشگاه (...سیال) 

 فیگورها از سطح بوم خارج شده اند و به همراه ما به حرکت درآمدند آنها از هم فرار  می کردند درحالی که در هم تنیده بودند ترس از سیاهی وحتی ترس از سفیدی. آنها آویزان شده اندبه طنابی که آنی نابودی و سرگردانی و...

وحشت داریم،مانیز همانند کره زمین نابود شده ایم خدا کنه روزی دستهای سفید شاید هم نمی دونم ... وما را از،نمی گم سیاهی بلکه سفیدی ؛که انتها نداره نجاتمون بده. فیگورهای استاد قصه زندگی همه ماست فقط باید درک کنیم کدام یک از آنها قصه ماست واین آغاز پیدایش لحظه ناب زندگی وحرکت است.

 

 

فرشته اکبر تبار

نقاش


 

دیر زمانی است که فکر میکنم همه یکی اند همه آدمها ،با وجود این همه تضاد

دریا در مقابل کویر

کوه مقابل دشت

نور مقابل تاریکی و  

...

آدم مهربون

آدم خشن

آدم محکم

آدم ضعیف

آدم شاد

آدم غمگین

...

با این همه بازم باور دارم همه چیز یکیه،حتی آدمها.

احساس میکنم روی سرسره ام.

دلهره ای شیرین دارم می دونم،می تونم دوباره انتخاب کنم،سرسره؟الا کلنگ؟

تاب؟یا چرخ وفلک؟

 

یه جورایی معلقم

بین آسمون و زمین

بین فاصله سقف تا کف

بین دوری و نزدیکی،بین روز و شب

بین تنهایی و ازدحام،

بین دیدن و ندیدن

 بین بودن و نبودن 

 

احساس خلاء نمی کنم ، 

بلکه احساس سنگینی میکنم.مثل 

...

  دستهای نجات دهنده آمده بودند تا آدمهای سقوط کرده رو بلند کنن وبالا   بکشن،اگه فضا کاملا تاریک بود

همراه با روزنه های نور این مفهوم واضع تر میشد.

 

۲۸/۲/۸۹ 

فاطمه پور ذبیح 

 نقاش

89/2/26

نظرات 2 + ارسال نظر
کرج انلاین سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:07 ب.ظ http://www.karajonline.orq.ir

وب سایت جالبی دارید به سایت ما هم سر بزنید

ممنون.رفتم ببینم

جلال الدین مشمولی سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ب.ظ

موفق باشید

ممنون.تشکر از زحمات شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد